بند ۱۱) «افراد ابله» و «شاعران» توسط فرمانهای بد خود انسان میرا را به کردارهای اهریمنی مطیع کردهاند تا وجود حاضر به تخریب شدن ادامه دهد، آنانی که نَفَس- روح خودشان و دید- روح خودشان وقتی که به جایی برسند که پایاب حسابدار هست و خواهد شد، از خشم به لرزه میافتند، چرا که تمامی دوره زندگی آنان مهمان خانه دروغ میشود.
بند ۱۴) ای زرتشت، کدام نگهدارندهٔ نظم کیهانی تبعیت کننده از معاملات برای تو است؟ برای بزرگترین مبادله هدیه؟ یا، چه کسی میخواهد توسط سرود من/ شما پاداش داده شود؟ خوب، او در آنجا «کَوی ویشتاسپَه» در استماع است. در واقع، تمامی آنانی که تو، ای مزدا اهوره، در یک و همان خانه خود حفظ میکنی، آنانی که من میخواهم با بیانات پندار نیک خود بطلبم. ….
بند ۴) بنابر این من میباید بهترین اعلام(؟) (= درباره؟) این وجود را مطابق با نظم کیهانی اعلام نمایم: او “مزدا” است، چرا که او کسی که آنرا ایجاد کرد تا پدر پندار نیک باشد، که به تو نیرو میبخشد را میشناسد، در حالیکه دختر وی فروتنی کردارهای نیک است. او «اهورا» است، چرا که وی تمامی چیزها را برای آنها تحت نظر دارد تا فریفته نگردند.
بند ۴) آنانی که تحت سیطره دروغ هستند، از این الهام، (الهام) زندگیبخش، خارج میشوند، ای مزدا- برای نگهدارنده نظم کیهانی چنین نیست. یک انسان، حتی اگر دارایی کمی داشته باشد، باید برای نگهدارندهٔ نظم کیهانی مطلوب باشد؛ یک انسان توانمند، حتی اگر دارایی زیاد، اما بد، داشته باشد، باید فقط برای آنکس که تحت سیطره دروغ است، مطلوب باشد.
بند ۱۳) او، یعنی کسی که یکبار(؟) زرتشت سْپیتَمَه را با سخاوتمندی در میان میراها مورد مرحمت قرار داد، که انسان/ قهرمان بر اساس الگوها بوده و آماده است تا توسط سرود من/ وی شناخته شود. بنابر این، برای وی، مزدا اهوره وجود فعلی را برقرار میسازد، برای وی او رمهاش را به حساب پندار نیک وی به پیش میبرد. حال ما او را به عنوان همراه نیک نظم کیهانی میدانیم.
بند ۳) بنابر این من میباید در اولین اعلام(؟) (= درباره؟) این وجود، آن مشیت الهی که داناست و مزدا اهوره حال با من سخن گفته است را اعلام نمایم: آنانی از شما که نبایستی آنرا به این طریق بوجود آورید، پندار شاعرانه، شیوهای که این مشیت الهی(؟) هست و من باید آنرا بیاندیشم و سخن بگویم، چرا که آن آخرین واژه این وجود “محنت!” خواهد بود.
بند ۱۰) بنابر این، اکنون تو نظم کیهانی را به من نشان دادهای، که من دوباره و دوباره آنرا برای خود اینجا میخوانم: همراه با آرمئیتی، اکنون من آنرا در اینجا به حرکت در میآورم. همچنین، از ما دربارهٔ آن چیزهایی که سؤالاتی هستند که تا حال از ما توسط تو پرسیده شده است، دوباره بپرس! چرا که آنچه با نیرومندی از تو پرسیده شده است، چیزی است که به نیرومندان تعلق دارد. تا فرد فرماندهنده تو را قدرتمند و نیرومند سازد.
بند ۷) بگذار خشم محدود گردد! مانع را کوتاه کنید ای شما که خواستار دستیابی به اینجا و چسبیدن به پوشش پندار نیک از طریق نظم کیهانی هستید، که ارباب- ریسمانِ آن انسان زندگیبخش است، در حالی که ریسمان حایل آن آنجا در اقامتگاه تو است، ای اهورا. …
بند ۱۴) ای زرتشت، کدام نگهدارندهٔ نظم کیهانی تبعیت کننده از معاملات برای تو است؟ برای بزرگترین مبادله هدیه؟ یا، چه کسی میخواهد توسط سرود من/ شما پاداش داده شود؟ خوب، او در آنجا «کَوی ویشتاسپَه» در استماع است. در واقع، تمامی آنانی که تو، ای مزدا اهوره، در یک و همان خانه خود حفظ میکنی، آنانی که من میخواهم با بیانات پندار نیک خود بطلبم. ….
بعد انسان میفهمد که درونش یک قوت عجیب با اختیارات قوی هست.که دستور به هدف میدهد و سرپیچی را انچنان از بدو نمیبرد بلکه در دل عمل انچنان پتک میزند که چهار مرتبه سمت هدفی غیر نرود.و این در نظر عجیب می آید اما مطمئنن در بر این قوت هست که به سر منزل درست میرسد انسان.و این چه قوتی هست که اختیارات به این زیادی به او هست و در بر آن انسانی حیران میماند که چگونه میشود اینچنین درون و کنترل درون را دارد.