37 هر آنچه پدر به من عطا کند، به جانب من آید و هر که به جانب من آید، او را بیرون نخواهم نمود.
44 کسی نمیتواند نزد من آید، مگر آنکه پدری که مرا فرستاد او را جذب کند و من در روز بازپسین او را خواهم برخیزانید.
63 روح است که زنده میکند و امّا از جسد فایدهای نیست. کلامی که من به شما میگویم، روح و حیات است.
26 عیسی بدو گفت، من که با تو سخن میگویم همانم.
12 چون شما را از امور زمینی سخن گفتم، باور نکردید. پس هرگاه به امور آسمانی با شما سخن رانم چگونه تصدیق خواهید نمود؟
28 شما خود بر من شاهد هستید که گفتم من مسیح نیستم بلکه پیش روی او فرستاده شدم.
23 عیسی در جواب ایشان گفت، ساعتی رسیده است که پسر انسان جلال یابد.
13 که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم، بلکه از خدا تولّد یافتند.
42 او اوّل برادر خود شمعون را یافته، به او گفت، مسیح را (که ترجمهٔ آن کَرِسْتُس است) یافتیم. و چون او را نزد عیسی آورد، عیسی بدو نگریسته، گفت، تو شمعون پسر یونا هستی؛ و اکنون کیفا خوانده خواهی شد (که ترجمهٔ آن پطرس است).
50 عیسی در جواب او گفت، آیا از اینکه به تو گفتم که تو را زیر درخت انجیر دیدم، ایمان آوردی؟ بعد از این چیزهای بزرگتر از این خواهی دید.
25 پس بعضی از اهل اورشلیم گفتند، آیا این آن نیست که قصد قتل او دارند؟
41 و بعضی گفتند، او مسیح است. و بعضی گفتند، مگر مسیح از جلیل خواهد آمد؟
51 آیا شریعت ما بر کسی فتوی میدهد، جز آنکه اوّل سخن او را بشنوند و کار او را دریافت کنند؟
تعالیمی که زندگی ساز باشد و در بر آن تعالیم انسان به تواند به آرامش برسد تعالیمی هستند که در آن حکمت ها و آموزه هاست.تعالیمی که در آن بتوان به حکمت ها رسید. تاریخ با تمام انبوه دانش و دانشمندان با تمام رسیدن ها یک امر را به انسان رهنمود میکند و آن فرمانبرداری از خداوند هست. تاریخ ادیان همه به یک نقطه واحد میرسند ادیان در این نقطه واحد به خدا میرسند و راهنمایی های خداوند در بر این ادیان به رهنمود کردن انسانها میرسد. حال باید انسانی بیند که در کدام سمت آرامش را درون خود پر میسازد. و آن همان تطبیق با اوست. والا غیر آن درون خود خشم را میبیند. زیرا باید از آنچه به او آرامش میدهد پر شود حال ممکنست یک شخص از هر دینی در همان آموزه ها آرامش یابد. پس بر آن باید انسانی بتواند بفهمد که انطباق روحی او با چه دینی سازگاری دارد. و الا آن باعث میشود خود او آسیب بیند.زیرا انطباق با روحیات او ندارد. و انگار یک نفر از درون خشم و چکش وار بر او میزند.برای همین باید راه را به درستی هر انسانی در آن سمتی یابد که به آن تعلق دارد.یا بعضی افراد داشته است. و به همان داشته است به آن دارد ماضی فعل و قدیم آید.والا درون او انطباق نداشته و باعث ضربه به خود او میشود.
11. و چنین میشد که وقتی مُشه (موسی) دستش را بلند میکرد ییسرائل (اسرائیل) قوی میشد. و وقتی که دست خود را پایین میآورد عَمالِق قوی میشد.
5. و حالا اگر حتماً به حرف من گوش دهید و پیمانم را رعایت کنید از میان تمام قومها برای من نخبهتر خواهید بود چونکه تمام کرهی زمین (هم) مال من است.
8. تمام آن قوم یک زبان پاسخ داده گفتند: تمام آنچه را که خداوند گفته است انجام خواهیم داد. مُشه (موسی) سخنان آن قوم را نزد خداوند بازگو کرد.
12. اطراف آن قوم را محدود کرده بگو مواظب خودتان باشید. از آن کوه بالا نیایید و با حدود آن تماس نداشته باشید. هرکسی آن کوه را لمس کند، حتماً کشته میشود.
23. مُشه (موسی) به خداوند گفت: آن قوم نمیتواند از کوه سینَی (سینا) بالا آید. چونکه تو به ما اخطار کرده گفتی آن کوه را محدود کرده آنرا تقدیس نما.
7. هیچ سگی به هیچیک از فرزندان ییسرائل (اسرائیل) چه به انسان و چه به چارپای (آنها) پارس نخواهد کرد برای اینکه بدانید که خداوند بین مصریها و ییسرائل فرق خواهد گذاشت.
12. چرا مصریان چنین بگویند: آنها را برای بدبختی بیرون آورد تا ایشان را در کوهها بکشد و از روی زمین نابودشان کند؟ از شدت خشمت بازگرد و از آن بدی به قومت صرفنظر فرما.
23. به من گفتند: برای ما مظهری از رهبر (فناناپذیر) بساز که پیشاپیش ما گام بردارد زیرا نمیدانیم بر سر این مُشه (موسی)، شخصیتی که ما را از سرزمین مصر بیرون آورد چه آمده است.